شکوفه ی بهار نارنج ... بهدادشکوفه ی بهار نارنج ... بهداد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات من و باباش...!

یادداشت 53 مامانی

شکوفه ی بهار نارنجم دو ماه از بهار گذشت ... دوباره خرداد شد ... همیشه این ماه منو یاد امتحانای مدرسه میندازه ... یاد اونوقتا که سرمون به دفتر و کتابمون گرم بود و از غصه های مامان و بابا بیخبر بودیم ...اونوقتایی که تنها دغدغه ی زندگیم درس خوندن و دیر نشدن مدرسم بود ... اونوقتا که دنیامون تو حیاط  مدرسه و شیطنتهای تو راه مدرسه خلاصه میشد... انگار همین دیروز بود ... هیچوقت برای امتحان استرس نداشتم ... چون اینقدر میخوندم که تمام کتاب رو از بر میشدم !!! به قول امروزیها کتابو میخوردم ...خداییش درس خوندن تو ذاتمون بود ... همه خاله هات و دایی جونات درسشون در حد عالی بود ... باباییتم همینطور ... زرنگ بودن تو خونشونه ... البته...
1 خرداد 1390